دل ِ گیـــر . . .

کـــی تــمــام مـی شــود ؟ ؛ غـروب هایـی کـ ه " دل ِ " مـا " گـیـرِ " دلــتـنـگــی ات اسـت آقــا !

دل ِ گیـــر . . .

کـــی تــمــام مـی شــود ؟ ؛ غـروب هایـی کـ ه " دل ِ " مـا " گـیـرِ " دلــتـنـگــی ات اسـت آقــا !

دل ِ گیـــر . . .

معــکم معــکم
لا مــع غیــرکــم . . .

+

سررسیدم کفاف دغدغه هام رو نمیداد
یه دفترچه از بیان قرض گرفتم!

+

این وبلاگ ابداً آموزشی نیست ...

منوی بلاگ

از تو حرکت

پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

بسم الله

داستان سوم » خواهش دعا


کلا مبحث دعا کردن مبحث سختیه! حداقل برای من. گاهی اوقات هم خیلی آسونه! حداقل برای من. مثلا گاهی اوقات به این نتیجه خیلی خیلی ساده میرسم که "دعا کن خدا اون چه که ازش میخوای رو صلاح و خیر برات قرار بده. اگرم نداد راضی باش به رضاش." بعد یه وقت هایی به این نتیجه خیلی خیلی سخت میرسم که "اصرار در دعا با رضایت به نعمات منافات داره. بالاخره بخوام یا نخوام؟ کلی بخوام یا جزئی؟ اگه میخوام به چی راضی باشم؟ کی راضی بشم؟ وقتی راضی شدم دست از دعا بکشم؟ رضایت یعنی چی؟"

هوووووف...

ترجیح میدم به همون نتیجه خیلی خیلی ساده بسنده کنم و به ادامه زندگی بپردازم!

احتمالا خیلی ها میگن حرفات تناقض داره. مشتاق رفع تناقض خود هستیم!

از بحث دور نشیم ...

گاهی اوقات آدم میمونه باید کاری بکنه یا نه؟ مثل الان من که نشستم و فقط دعا میکنم. چون فکر میکنم کاری ازم برنمیاد! خداوندا بصیرت ...


یاد گرفتم سعی کنم بگردم و بگردم و بگردم تا راه درست رو پیدا کنم. و در کنارش روزی پنج بار با تمام وجود بهت بگم: «اهدنا الصراط المستقیم...»


آقا نوشت:

یاد شعری افتادم که احتمالا خیلی ها حفظش باشن ...

چه انتظار عجیبی

تو بین منتظران هم

عزیز من چه غریبی

عجیب تر که چه آسان

نبودنت شده عادت 

چه بیخیال نشستیم

نه کوششی نه وفایی

فقط نشسته و گفتیم

خدا کند که بیایی ...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۶
هانیه سادات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی